Monday, December 04, 2006

تقاطع

بالاخره ديروز فيلم تقاطع رو ديدم
1-توي سالن سينما به فاصله ي 4 صندلي از سمت راست صندلي پشتي من و ار سمت چپش يك عده پسر نشسته بودن كه نظراتشون رو حين پخش فيلم با صداي بلند درباره ي اون مي گفتن . از جمله حين صحنه اي كه تصادف توش رخ مي ده داشتن بحث مي كردن كه اتوبان كذايي چمرانه يا يادگارو اين گفتگو يه ربع ادامه داشت !
2- داستان فيلم يه جورايي منو ياد 21 گرم مينداخت . توي هر دو فيلم در ابتدا با آدمايي مواجه هستيم كه دارن زندگيشونو مي كنن و ظاهرا هيچ ارتباطي با هم ندارن تا اينكه اتفاقي ميفته ( تصادف ) كه اونها رو به هم پيوند مي ده و زندگيشونو دگرگون مي كنه . تفاوتي كه دو فيلم با هم دارن و باعث ميشه كه اين شباهت تو ذوق زن نباشه اينه كه در ادامه ي ماجرا از زاويه هاي متفاوتي به زنذگي اون افراد پرداخته ميشه . فيلم تقاطع به نظر من يه جور تحليل روابط پدر و مادر ها با فرزنداشون بود. نسل جديدي كه توي اين دوران آشفته ي مدرن و جامعه ي آشفته تر ايران دليلي براي ادامه دادن پيدا نمي كنن . توي اين دوران تغييرات انقد سريع اتفاق ميفته كه نسل قديمي تر فرصت و امكان درك اونها رو ندارن و اين باعث ميشه كه فاصله ي بينشون روز به روز بيشتر بشه . كلا فيلم سعي كرده نشون بده كه توي شرايط تخمي جامعه ي ايراني چطورهمه اعم از پير و جوون و پدر و مادر و فرزند قرباني ميشن و به گا ميرن ؛ خلاص !
3- روايت غير خطي فيلمنامه سنجيده وخوب و بر خلاف اونچه كه درباره ي فيلم هاي ايراني انتظار ميره از ابتدا تا انتها يكنواخت و ارضاكننده بود . اصولا من عاشق روايت هاي غير خطي و نا متعارف هستم !
3- يه ايرادي كه به نظرم اومد فيلم داشت اين بود كه مي خواست با يه دست چن تا هندونه برداره . منظورم اينه كه خواسته بود توي يه فيلم يه ساعت و نيمي به زندگي 10؛ 12 شخصيت كه هر كدوم به نوعي تحت تاثير اون حادثه قرار گرفته بودن بپردازه و اين تعدد زياد آدمو خسته مي كرد.
4- ضمنا ميگن داستان فيلم شبيه داستان crash هم هست كه البته من اونو نديدم

1 comment:

ReZaFatH! said...

سلام. خوبی. جقدر عجيبه که کرش رو هنوز نديدی. قالب وبلاگت خيلی قشنگ تر شده. به نظرم اسمش رو هم عوض کن.
می دونم به خودت مربوطه ولی ربطی نداره. نه به خودت به نوشته هات. نه به هيچی. شايد نکته انحرافی داره.
هان.