Tuesday, December 20, 2005

بر سر دوراهي


نمي دونم بايد چيكار كنم .اصلا مطمئن نيستم كه چي غلطه و چي درست . وقتي دو تا آدمي كه با هم دوستن وهمديگه رو هم دوست دارن در موردي اختلاف عقيده پيدا مي كنن وهيچ كدوم هم حاضر نيستن موضع خودشونو رها كنن چيكار بايد كرد ؟ آيا بايد كوتاه اومد ؟ اگه كوتاه اومدنت به منزله پذيرفتن واعتراض نكردن تو نسبت به چيزي باشه كه تصوير تو رو ازخودت تغيير ميده چي ؟ در اين صورت تكليف چيه ؟
موضوع اينه كه چند وقتيه كه دو تا از بچه هاي اتاقمون منو متهم مي كنن كه من صرفا براي اينكه با اونها مخالفت كرده باشم نظر ميدم و اصلا وقتي در موردي ابرازعقيده ميكنم براي اينه كه نظر اونها رو رد كرده باشم .اوائل كه هراز گاهي بچه ها اين مساله رو به رخم مي كشيدن هر چند از اين موضوع ناراحت مي شدم ولي سعي مي كردم فراموش كنم و با كمتر نظر دادن و مواظبت از رفتارم مساله رو فيصله بدم چون اينقد بچه ها رو دوست داشتم كه نذارم هر چيزي بينمون فاصله بندازه . تا اينكه پريشب سر يه مساله ي كوچيك دوستم نظري داد كه به نظر من فوق العاده غير منطقي و خنده دار اومد و من هم با قاطعيت باهاش مخالفت كردم . اصلا مهم نيست كه نظر كدوممون درست بود ، مساله اينه كه اون بلافاصله گفت كه تو چون مي خواي با من مخالفت كني اين حرفو ميزني ودر جواب من كه گفتم يعني تو واقعا اينطوري فكر مي كني گفت كه در اين موضوع شكي نداره و من هميشه مي خوام با اونها مخالفت كنم و چيز تازه اي نيست . فوق العاده عصباني و ناراحت بودم و احساس مي كردم اگه الان احساسي رو كه دارم نگم و بروز ندم ازش متنفر خواهم شد براي همينم گفتم كه خيلي بي شعوري مي خواد كه آدم با دوستش اينجوري برخورد كنه كه البته اونو خيلي ناراحت كرد

حالا نمي دونم چيكاركنم به شدت دلم مي خواد كه كوتاه بيام وبرم آشتي كنون ولي از طرفي هم احساس ميكنم كه حق داشتم در اين مورد عكس العمل نشون بدم و كوتاه اومدن من دراين مورد مي تونست به منزله پذيرفتن اين موضوع از طرف من باشه .اينطوري نيست كه پذيرفتن هر چيزي كه قبولش ندارم اونم براي دوستم اينقد برام سخت باشه ولي آخه چيز داريم تا چيز !!!!!! قبول كردن اين موضوع به اين معنيه كه من يه آدم عقده اي و كينه ايم كه با كوبيدن ديگران و مخالفت كردن با نظراتشون سعي مي كنم خودمو مطرح كنم و هيچ نظر و عقيده اي هم از خودم ندارم . اين يعني زير سوال رفتن همه ي احساسات ، تفكرات ، عقايد و نظرات من و در يك كلام خود من

آيا كوتاه اومدن در اين مورد هم درست بود ؟

1 comment:

Anonymous said...

اول:ا
ای خارجیه که گفثی ای یعنی چه؟
دوم:
قضیه این نیسث که تو برای مخالفث کردن مخالفث میکنی من اینرو نگفثم یا شایذ طوری این حرفم رو زدم که ثو اینطور برداشث کردی ولی من بعد به ثو ثوضیح دادم که منظورم این بوده کهثو معمولن با نظئاث دیگران مخالفی(که اینش اشکالی نداره)
وبه سخثی سر مخالفث خودث می ایسثی واینه که قضیه رو حساس میکنه (حثی هنوز هم عقیده داری نظر من خنده دار بوده !)ا
شاید مشکل اینه که ما از این نظر کمی شبیه هم هسثیم یعنی هر دومون انثقادگر و لجبازیم اگر کمی با هم فرق داشثیم اینقدر کنثاکث بوجود نمیومد من احساس میکنم خیلی جاها کوثاه اومدم همونطور که ثو این احساس روداری اید این کوثاه اومدنه باید بیشثر شه
به هر حال مسئله اینه که ثو حرف من رو قبول نمیکنی بهقول خودث نمیخوای کوثاه بیای در این مورد کاری از دسث منبر نمیاد ثو میثونی همیه اینطور باشی و به من هم مربوط نیست ولی در هر خالث وهر وضعیثی تو حق توهین به من رو نداری البته این هم باز به خودت مربوط میشه شاید بگی دلم میخواد ولی شدیدن به من برخورده بیشتر به خاطر اینکه انتظار شنیدنش رو از تو نداشتم منهم از خیلی کارهای تو ناراحت شدم ولی هیچوقت به خودماجازه ندادم به ثو ثوهین کنم شاید به خاطر اینکه تو رو بهترین دوست خودم میدونم وفکر میکنم توهین به تو در واقع توهین به خودمه
من فکر میکنم حرفی که زدی ربطی به بحث ما نداشت کوتاه نیومدن معنیش این نیست که با یه حرف دهن منو ببندی (از حیرت)
وبحث رو بهنفع خودت تموم کنی
شاید بهتر بود جور دیگه ای جواب من رو بدی به هر حال من از تو نمیخوام عقاید احساسات وتفکراتت کوتاه بیای
(من دلم میخواد وسعی میکنم به اونها احترام بذارم )ا
ولی اگه هنوز سر حرفی که به من زدی هستی میتونیم به همین وضع ادامه بدیم